طی تمام این سالها سعی کردم درجای مناسب و درحد خودم قرار بگیرم. ولی خب همیشه آدم درست انتخاب نمیکنه ... گاهی گول میخوریم! گاهی ظاهر چیزی اونقدر قشنگ تزیین میشه که ما اشتباه میکنیم و بعدا رنج باطن اون چیز آزارمون میده...
ولی خب همه اینها یعنی تجربه! ارزشمنده و میتونه بعدا کمکمون کنه! خیلی وقت پیش به یک نمایشگاه دعوت شدم و با اینکه فردی که به اصطلاح هنرمند این مجموعه بود رو به خوبی میشناختم تو نمایشگاهش شرکت کردم و خب طبیعتا نتیجه اش خوب نبود.
تجربه ی من از این ماجرا یادآوری این موضوع به خودم بود که هرگز در مکانی که در شان من نیست حضور پیدا نکنم و هرزمان هم فهمیدم جایی جای من نیست سریع اون مکان و ترک کنم و بخاطر کسی در اون مکان نمونم... ولی تلخ تر از اون افرادی بودند که کنارم بودند... آدمهای نادانی که مسحور صحنه نمایشی اون فرد بودند و طاقت حرفهای من رو نداشتند... و سهمگینتر آدمی که من رو مجبور به عذرخواهی کرد درحالیکه من از عمق وجود بخاطر اون فرد آن روز آنجا حضور داشتم...
همه و همه در انتها من رو یاد کتابی انداخت به نام "در باب حرف مفت"! و چقدر احساس کردم باید دوباره این کتاب رو بخونم!
پی نوشت: با من همراه باشید در کانال تلگرامیم و وویسهای این کتاب.
https://t.me/talaria_blogsky